خادم | شهرآرانیوز؛ درست برخلاف قیمت کتاب که تصاعدی بالا میرود، شمارگان کتاب در حال سقوط است. سقوطی که البته مدت هاست آغاز شده، اما هرچه جلوتر میآییم شدت بیشتری میگیرد. الان دیگر دیدن شمارگان هزارتایی در شناسنامه کتاب، اتفاقی نادر محسوب میشود. تورم و کاهش قدرت خرید مردم چیزهای زیادی را از سبد خرید آنها پرانده است و یکی از نخستین چیزهایی که در وخامت اقتصادی قربانی میشود کالای فرهنگی و کتاب است. کاهش فروش، ریسک پذیری ناشران را از بین برده است.
دیده میشود که حتی ناشران نامدار و شناخته شده، کتابهای مهم را در ۳۰۰، ۵۰۰ یا ۷۰۰ نسخه چاپ میکنند. ناشران کوچکتر و کمتر شناخته شده که روزگار به مراتب سخت تری را تجربه میکنند. مهدی نصیرزاده، مدیر نشر مرندیز، برای چاپ کتابی که جنبه تجاری نداشته باشد از اصطلاح «خودکشی» استفاده میکند و منوچهر ایمانی، مدیر انتشارات سخن گستر، در توصیف وضعیت نشر میگوید: داریم سقوط آزاد میکنیم!
این دو ناشر باسابقه مشهدی که هر یک حدود سی سال سابقه دارند، از وضعیت بحرانیِ صنعت نشر میگویند. آنها میگویند نرخ تمام مؤلفههایی که در تعیین قیمت نهایی کتاب مؤثر است افزایش داشته، از مرحله پیش از چاپ که ویراستاری و طراحی جلد و صفحه آرایی است، تا هزینه چاپ و کاغذ و پس از چاپ که پخش و انبارداری و ... را شامل میشود. پیش از این، دو گزارش درباره گرانی کتاب منتشر کردیم که در آن به سراغ کتاب فروشان مشهد رفته بودیم. در این گزارش، وضعیت ناشران مشهد را با توجه به اوضاع اقتصادی کنونی در گفتگو با دو تن از آنان بررسی کرده ایم.
مدیر نشر مرندیز میگوید: همه چیز گران شده، اما، چون کتاب کالایی است که در اولویت نیست، زودتر و بیشتر حذف میشود. البته گرانی با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی گریزناپذیر است. این یک زنجیره به هم پیوسته است. نمیشود گفت چاپخانه یا پخش کننده یا ناشر مقصر است. وضعیت نشر خوب نبود، اما حالا ناشران ما کمتر فعالیت میکنند. علاوه بر بالارفتن هزینه ها، بازگشت سرمایه هم خیلی کند شده، چون فروش کاهش پیدا کرده است. به همین دلیل ناشران ما سیاست شمارگان کم را دنبال میکنند. شمارگان پایین هم هزینه کمتر و هم اگر کتاب فروش نرود، زیان کمتری دارد.
از طرفی، باعث افزایش قیمت تمام شده کتاب میشود، چون هزینههای اولیه مانند ویراستاری و طراحی جلد و صفحه آرایی ثابت است و هرچه شمارگان بیشتر باشد این هزینهها روی تعداد بیشتری سرشکن میشود و هرچه شمارگان کمتر باشد، آن هزینه اولیه و ثابت به عدد کمتری تقسیم میشود. الان ۵۰۰ نسخه را باید با ترس و لرز چاپ کنید. کاغذِبندی (هر بند ۲۴ کیلو) یک میلیون و ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزارتومان را اگر سیاه کردی باید کیلویی ۶ هزارو ۵۰۰ تومان بفروشی. بعضی ناشران هم کار را متوقف کرده اند که ببینند بازار کتاب چطور میشود.
مهدی نصیرزاده ادامه میدهد: ناشران قوی و بزرگ اگر دو کتابشان با شکست روبه رو شود، با فروش کتابهای دیگر زیانشان را پوشش میدهند. ولی ناشران کوچکتر مثل ما نمیتوانند این کار را بکنند. به همین دلیل است که الان ناشران ریسک پذیری شان را خیلی پایین آورده اند. چاپ کردن کتابی که جنبه تجاری نداشته باشد و نتواند هزینه خودش را برگرداند یک نوع خودکشی است.
الان خیلی از ناشران دارند حذف میشوند، بسیاری از ناشران قدیمی ما که صاحب تجربه اند دارند کم کم از بازار خارج میشوند و این از جهتی یک ضایعه است. آنها همان کتابهای قدیمی شان را - اگر بازار داشته باشد- چاپ میکنند، اما روی کتاب جدید سرمایه گذاری نمیکنند. چون این قدر بازگشت سرمایه طولانی است که عقل اقتصادی میگوید این ریسک را نکن! حتی الان سود کتاب فروش از بعضی ناشران بیشتر شده است. اگر ناشر را در مظان اتهام قرار دهیم کمی بی انصافی است.
این ناشر گرانی کتاب را نتیجه افزایش قیمت مؤلفههای مختلفی میداند و خاطرنشان میکند: ما با گران شدن قیمت کاغذ روبه رو هستیم، اما مؤلفه اصلی در گران شدن کتاب فقط کاغذ نیست. ویرایش و صفحه آرایی و طراحی جلد -مراحل قبل از چاپ- افزایش قیمت پیدا کرده اند. در مرحله بعد لیتوگرافی و چاپ و صحافی را داریم که گران شده و پس از چاپ، هزینه پخش کتاب است که آن هم افزایش داشته است. مثلا قبلا اگر با ۳۵ درصد تخفیف کتاب را به پخشها میدادیم که توزیع کنند، الان صحبت از ۴۵ درصد و ۵۰ درصد است. هزینههای دفتری ناشر را هم در نظر بگیرید، اعم از بیمه و حقوق کارکنان و اجاره و... که ۳۰-۴۰ درصد اضافه شده است.
نصیرزاده به مشکل دیگری هم در بازار نشر اشاره میکند و آن نبود قانون حق نشر (کپی رایت) است: با همه این مشکلات، اگر کتابی منتشر کنیم که به اصطلاح گُل کند و بفروشد، بلافاصله ناشران دیگر آن را منتشر میکنند. الان کتابهایی در بازار نشر ایران داریم که پنجاه شصت ترجمه دارند. وقتی این اتفاق میافتد ناشر اصلی سودی نمیبرد و درواقع سود فروش کتاب بین چندین و چند ناشر تقسیم میشود. ما در حوزه ترجمه، مالک و صاحب هیچ کتابی نیستیم. من معتقدم اگر ناشری ۱۰ اثر خوب انتخاب کند و بتواند آنها را در چرخه فروش بگذارد و آن کتابها چند بار در سال چاپ شود میتواند چرخ نشرش را بچرخاند.
مدیر نشر مرندیز که امسال سی امین سال فعالیتش را پشت سر میگذارد میگوید: فراز ونشیب داشته ایم. در دورههایی وضعیت بهتر بود. مثلا در سال ۱۳۷۲ که شروع به کار کردم، شمارگان کتاب هایم بین سه تا پنج هزار نسخه بود. الان رسیده به ۱۰۰ و ۲۰۰ و ۵۰۰ نسخه. هیچ وقت بازار به این کسادی نبوده است، به ویژه برای ناشران شهرستانی. الان شدت نوسان خیلی زیاد شده است. هزینههای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ خیلی بالا رفته است و قیمت کتاب شاید دو برابر شده باشد. مثلا فقط بهای کاغذ در دو سه سال گذشته ۶ برابر شده است. اما همان طور که گفتم کاغذ فقط یکی از مؤلفه هاست. اگر همه کار من کاغذ بود این قدر مشکل نداشتیم، اما همه هزینهها بالا رفته است. حتی اگر دولت کاغذ را هم بدهد بقیه هزینهها را چه کنیم؟
او در پایان یادآور میشود: فکر نمیکنم دیگر کار جدیدی را برای تألیف یا ترجمه سفارش بدهم. مترجمان هم دیگر حاضر نیستند با این شمارگان پایین ترجمه کنند. برای مترجم صرفه اقتصادی ندارد که چند ماه وقت بگذارد کتابی را ترجمه کند که قرار است ۵۰۰ نسخه از آن چاپ شود. خیلی از ناشران ما دیگر دنبال چاپ کار جدید نیستند و این یک ضایعه است.
منوچهر ایمانی، مدیر انتشارات سخن گستر، که از انتشاراتیهای بسیار فعال و پرکار مشهد است، میگوید: ما داریم سقوط آزاد میکنیم!
او در تشریح وضعیت نشرش اضافه میکند: چندین نفر برای ما کار میکردند که به مرور یا خانه نشین شده اند و از راه دور کار میکنند یا ترک کار کرده اند. این شغل دیگر مثل گذشته اقتصاد ندارد.
شمارگان کتاب از چندهزار رسید به ۵۰۰ و حالا به ۱۰۰ و ۵۰ نیز رسیده است؛ چون مصرف کنندههای کتاب صحنه را خالی کرده اند. تعداد کتاب فروشیهای فعالی که در شهر میبینیم ناچیز است و شاید به ۲۰ کتاب فروشی هم نرسد، در صورتی که سی، سی و پنج سال پیش که ما کتاب توزیع میکردیم بیش از چهارصد کتاب فروشی فعال در شهر داشتیم.
از نظر این ناشر، نگاهی به ویترین کتاب فروشیها به ما میگوید که بار گردش کتاب در بازار بر دوش آثار معروف است و ناشران کمتر ریسک چاپ کتاب جدید و ناشناخته را میپذیرند: الان میخواهید بازار کتاب را بشناسید به خیابان انقلاب تهران بروید. ویترینها تا ۸۰-۹۰ درصد شبیه هم هستند که شامل کتابهای مطرح روز است. رمانی به شهرت رسیده و همه همان را پشت ویترین میگذارند. هیچ کار جدیدی نمیگذارند، چون توجیهی ندارد. کتاب فروش همه هزینه اجاره و کارمند و... را باید از توی همین ویترین دربیاورد. برای همین هر کتابی را نمیگذارد و این چرخش کور همچنان ادامه دارد و وضع بدتر و بدتر میشود.
ایمانی درباره مؤلفههایی که در افزایش قیمت کتاب مؤثر است، میگوید: هزینههای کتاب از نقطه تألیف یا ترجمه شروع میشود. هزینه ویرایش، صفحه آرایی، طراحی جلد و اینها هم مربوط به مراحل قبل از چاپ است. بعد از رد شدن از هفت خانِ گرفتن مجوز میرسیم به مرحله چاپ. چاپخانههای بزرگ یک کف دارند برای چاپ که ۵۰۰ هزار نسخه است و برای چاپ کتابی با این شمارگان باید میلیونها تومان هزینه شود.
ناشر معمولا برای کتابهای کمی این هزینه را میکند و کتابهای با شمارگان ۱۰۰ و ۲۰۰ به شکل پرینتری چاپ میشود که این روش هم هزینه گزافی دارد. اینها را بگذارید کنار بحث قیمت کاغذ. کاغذی که تا سه چهار سال پیش سهمیهای بود، به مرور حذف شد. الان کاغذ کیلویی حدود ۶۰ هزار تومان است. در نهایت میبینیم یک کتاب صد صفحهای الان نزدیک به ۱۰۰ هزار تومان هزینه برمی دارد. حالا ناشر این کتاب را چند باید بفروشد که بتواند خرجش را دربیاورد؟ توجیهی ندارد. البته گاهی مؤلف میخواهد کارش دیده بشود و هزینه میکند یا ناشر میخواهد چراغش خاموش نشود و او هم از جیبش هزینه میکند.
این ناشر در پاسخ به اینکه آیا طرحی پیشنهادی برای بهبود وضعیت دارد، خاطرنشان میکند: هیچ کاری نمیشود کرد. هیچ طرحی نیست که فسادزا نباشد. من و خیلی از دوستانم از سالهای قبل که کاغذ سهمیهای توزیع میکردند براساس شنیدهها میدانستیم سهمیهها به هیچ وجه منصفانه توزیع نمیشود. حتی میگفتیم اگر نباشد بهتر است.
همین الان هم من و اغلب همکارانمان معتقدیم طرح کاغذ سهمیهای اصلا نباشد بهتر است. من میمانم و کاغذ آزاد و مردم. خودمان را با این وضع تطبیق میدهیم. ولی وقتی رانتی اتفاق میافتد آنجا روابطی شکل میگیرد و بعد آن کاغذ سر از بازار آزاد درمی آورد و... کاغذ که ارزان نمیشود و اگر هم نرخش پایین بیاید تأثیر زیادی در قیمت نهایی کتاب ندارد؛ نهایت ۲۰ درصد! بقیه هزینهها مانند ویراستار و طراح و صفحه آرا و چاپخانه و... را که نمیشود نرخ گذاری دستوری کرد. من خیلی خوش بین نیستم که وضعیت بهتر شود.
او به نقش دولتها در حمایت از ناشران اشاره میکند و میگوید: یکی از دلایل اصلی اینکه راهکارها نمیتوانند مؤثر باشند این است که کتاب در سطح دنیا در مسابقه با ماهوارهها و اینترنت و گوشیها و حالا هم هوش مصنوعی، دارد میبازد. کتاب در رقابت با این چیزها بازنده است، اما دولتها در سطح دنیا از کتاب خیلی حمایت میکنند و حمایتهایی که در ایران از ناشر و کتاب میشود در برابرش هیچ است.
مثلا در کشورهای اروپایی یا امریکا دولت برای هزاران کتابخانهای که دارد کتاب را از ناشر میخرد. یعنی ناشر خیالش راحت است که بخشی از تولیدش را دولتها یا نهادهای شخصی میخرند و در مجموعه هایشان در دسترس عموم قرار میدهند. خریدهای کتابخانههای ما که اصلا طنز است! ۱۰ کتاب و بیست کتاب برای کشوری به این عظمت، طنز است!
مدیر انتشارات سخن گستر یادآور میشود:، اما من تا آخرین لحظه عمرم اینجا میایستم، چون برندی است که سالها برایش زحمت کشیده ام و نگهش داشته ام و حتی اگر ضرر هم داشته باشد، کارم را حفظ میکنم. این کار هویت من است و دوستانی هم که مانند من کار میکنند این حرفه هویتشان شده است. نمیخواهیم پا پس بکشیم.
من بیش از چهل سال است که در بازار کتاب کار میکنم، نشر خودم بیست و هفت هشت سال سابقه دارد. فرزندی است که بیمار شده و آدم دارد پرپرشدنش را میبیند! اما مجبوریم از این بچه مان نگهداری کنیم. البته ما هم ظرفیتی داریم و اگر به نقطهای برسیم که هزینهها آ ن قدر سنگین شود که نتوانیم ادامه بدهیم، تعطیل میکنیم.